Friday, July 22, 2005

کویر

بر روی شاخ بلند درختی در کویر
به دور از همهمه شن های روان
چشمش در امتداد یک مسیر
روی خشکی زمینی که نادیده باران
نشسته پرنده ای
چشم دیگرش بر آسمان

سردی سوز کویر
میدهد بر تنش لرز
آبی نور ماه
سو سو میزند بر دامان دشت
شاپرکی خسته از پس هر نگاهش
جادوی خیال کوچ را مینماید
که گذشت

آیا به یاد داری
وقتی نور ماه
تک تک یاخته های چروک صورتت را نوازش میکرد؟
وقتی موهای پریشانت
همچون ریشه های درخت خشک کویر
بر گستره بالینت پراکنده میگشت؟
وقتی بوی خوش یاس ها
ارمغان جوی پر آب بهار کوچه مان بودند؟

روی زمینی خشک
نشسته درختی در کویر
و پرنده ای
هر دو چشمش بر آسمان

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

ای خدا!...ننشیند آه بر دل پرنده کوچیده ما...شب بیاید ستاره ببارد به آسمان کویر...تا چشمانش خشک نشود چون خیال های خفته در روز کویر

5:35 pm, January 13, 2006  

Post a Comment

<< Home