Thursday, January 26, 2006

ابديت

چه رويای قشنگی بود
لحظه هايی که گذشتند
و من هنوز
در کوچه باغ اين صدای موهوم
در فکر آنم
که چگونه تو
تک اين سکوت را در تنم شکستی

خروش بی کران من
در ابديت
به صلابه آتش پيوست
و من هنوز
رازهای نهان زندگيم را
در سينه دارم
تو مرا رها کردی و من فراموشت نخواهم کرد
نه
هرگز فراموش نخواهم کرد
حتی اگر شقايق ها بميرند
و باز من تنها شوم

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

هرگز فراموش نخواهم کرد
حتی اگر شقايق ها بميرند
و باز من تنها شوم.....

1:39 pm, January 27, 2006  
Anonymous Anonymous said...

سینه هرکس سرشار از ناگفته هایی یه که تا ابد با خودش خواهد برد... برای همینه که ما آدم ها بااینکه دورمون پره باز هم تنهاییم... تنها...

2:04 pm, January 27, 2006  
Anonymous Anonymous said...

چه ملاحتی پشت این غمه و چه عمقی داره این عشق... چی می تونم بگم زیباتر از خطوط آخر این شعر...

11:42 am, January 28, 2006  
Anonymous Anonymous said...

كاش ميدونستي كه جه احساس قشنگ و عميقي خواندن اين شعرت به آدم مي ده.انگار جدا آدم رو به اوج ابديت مي بره.

نگاه مرد مسافر به روي زمين افتاد
"چه سيب هاي قشنگي !
حيات نشئه تنهايي است."
و ميزبان پرسيد:
قشنگ يعني چه؟
قشنگ يعني تعبير عاشقانه اشكال
و عشق ، تنها عشق
ترا به گرمي يك سيب مي كند مانوس.
و عشق ، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگي ها برد ،
مرا رساند به امكان يك پرنده شدن.
و نوشداري اندوه؟
صداي خالص اكسير مي دهد اين نوش

سهراب سپهری

9:52 am, January 31, 2006  

Post a Comment

<< Home